گم کردن لحظه ها

ساخت وبلاگ
تمام لحظه های گمشده ام رو با تمام وجودم برات انتظار کشیدم تا شاید این سختی نحسی که همیشه فکر میکردم همراهم هست،ازم پر بکشه و پروازش رو به سمت دیگه بکشونه.حس های مچاله شده و چروک شده ای که نیاز به تنهایی شدن داره تا بتونه روزهایی که روایت های تو بود رو فراموش کنه.شاید روایت کردن لحظه های با تو میتونه آیین دلداگی ما باشه اما قطعا نمیتونه رسم نوازش و لمس آغوش گرمی باشه که گذشته بیشتر بین منو تو مرسوم بود. درون تنهایی خویش به گذرای زمان فکر کردن و تنهایی رو ارج نهادن میتونه کمتر مواضع سختی رو بیاد بیاره،شاید میتونه کمک کنه من از بودنهای با تو به تنها رسمی که نهایتِ آرزوم بود فاصله بگیرهو عذاب تنهایی با خودم رو در مقابل بگذاره.گذاشنن تو در این وادی خویشتن،تنها رسم عاقلانه ی زمانه ی پر از نیرنگ هستش. آغاز منو تو در خاموشی ستارگان بود،دم دمای صبح که روح از خسته م داشت جایگزین عشق های یک طرفه میشد و تو در پی جستن تن خویش بین گودی ها و پستی بلندی ها بودی‌. راه به جایی نمیرفت و نرفت.نمیتونست کشش داشته باشه برای راه بردن تن از یک طرف و جَستن به طرفی دیگه.طعمه میتونست هر طعم و بویی از بین نیرگ به خودش بگیره اما نمیتونست دل خوشی های شب به سحر رو از تداوم روزها و شبها بگیره. یگانه بودنت در یک شب و دو عالم فروختنت در شبی دیگر،همه ی سلامت روحم رو بیمار کرد.شبیه همون شبی که زخم های کلمات رو با جانِ دلم خریدم به امضای قول ماندنت.آدمی به چه وابسته ست؟ تو همه ی نرمی و گرمی تنم رو در آخرین وانفسای یک شب،به بهانه ی ابدی بودنمان باهم،طعمه ی لذیذ هوس کردی. هنوز به صبح نرسیده بودیم که به جای خواب شبانه،از دور سو سوی رفتن رو زدی.التماس واژه های ماندن وبمان و قسم های معابد،راهی رو از پیش نمیبردند.میدونستی تنهایی از جنس من نیست.تنهایی رو با خالص کردن من و منعطوف کردن خودت به راه اومده،پیوند زدی. این که میبینی من در راه نصف و نیمه ی دلداگی نه نگاهی دارم به زمان و نه نگاهی به روح پُراز باران خورده،تنهایی را ارج نهادم به ساعات شبانه ای که از پشت پنجره آغوش های دزدکی میگرفتیم و یا اندک لبانی تَر شده. ساختن دیواری بلند از جنس زخم خورده ی خودم،با یک اهرم یکطرفه،خواه ناخواه،سخت بود اما امکان ساخته شدن داشت. ارج نهادن به خودم،در یک زمانه ی به دور از اشیا و اطبا،با زخم کهنه که مداوایش غیر ممکن بود،تنها راه چاره همین نبودنها بود. روزای سرد...
ما را در سایت روزای سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zariii92 بازدید : 159 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 5:08