به خود رسیدن

ساخت وبلاگ
تو این مدتی که گذشته بود به خودم قول داده بودم از خودم دور نباشم.شبها زودتر بخوابم صبح ها به امید دیدن طلوع از خواب بیدار بشم و بعد خوردن صبحانه ایی که عطر مربای توت فرنگی پیچیده بود تو خونه.ظهر با تمام برنامه ریزی هام پیش برم و خیلی از کارهایی که تو لیستم بود اما انجام نمیگرفت.حکم بدی داشت.سنگین بود.سخت بود.دیر میگذشت.از خودم گذشته بودم و دیگه نمیشد رسیدگی کنم.برنامه هام از بچگی با خودم و تموم ذهنیات درونم درست پیش نرفته بود.نمیشد تمامابه الان فکر کنم.گاهیزمان منو به عقب برگشت میزد و دست خودم نبود که بهش فکر نکنم. تمام خواسته هایی که داشتم ساده بود.همینقدر ساده که الان همه قادر به انجام دادنش هستند ولی من باید عقب میرفتم.همین عقب گردهای کوچیک باعث شد بیشتر و بیشتر راه نصف و نیمه رو عقب برگردم. همه ی روزها سعی میکنم بهش فکر نکنم.روزهایی که بیشتر گذر بیهوده عمرم رو میبینم نه تکان دهنده ی زندگی. روزای سرد...
ما را در سایت روزای سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zariii92 بازدید : 160 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 5:08