نامه

ساخت وبلاگ

روزها پس از دیگری میگذره...وارد یه ماه دیگه شدیم ومن گذر زمان رو بین تلخی ها متوجه نشدم.اینکه با غم ها روزشماری میکردم رو فقط میشماردم.فکر میکردم میتونم با این روزشماری و ساعت و لحظه نگارها ،از غمی که برام محول شده،ازش دور شم یا گذر کنم.اما خب نشد.شاید بین گذرهایی که میشد گذشت از این تنگای زندگی عادت کردن به همین روزمرگی هایی هستش که میخواد برای داشتن ادامه زندگی تورو سرگرم کنه و خیالهای شبونه و پر از تشویش که کمی با تو سرجنگ داره رو ازت دور کنه.

دراین زمان من تونستم که کمی با خودم باشم.کلمات کتب رو بالا و پاین کنم و با نوشتن بعضی از جملات روح دلتنگم رو که سراغ کسی میرفت رو نوازش کنم.شاید این کمترین کاری بود که تو یان شبهای آخری انجام میدادم.خودم رو کمی از نت دور کردم که بتونم با دستهای پر و بیشتر سراغ کسی برم که مداوم قلبم در نهایت غم ها هم سراغش ازش میگرفت و میخواست کمی در رویارویی با او از نشنیده ها و شنیده ها،دلواپسی ها و آشفتگی ها به دور باشه.او  بی تفاوت از زمانی که گذر میکرد زندگی رو ادامه میداد و دائما سفر بود و میتونست بهتراز من با خوشی ها کنار باید تا غم ها.

از این ها که میگذرم بیشتر به جایی میرسم که ،چقدر دنبال یه نوشته بودم که خیلی روحم رو خراش میداد.اما پیداش نکردم.دلم میخواست پیداش میکردم و دوباره از اول میخوندمش.خیلی میخوندمش.

میخواستم پیداش کنم که به خودم بگم از بین این همه خراش جای سالمی هم مونده برای گذر کردن از این هوای بی هوایی؟

دیروز حدود ساعت ده و نیم صبح یه ایمیل از دانشگاه شریف گرفتم که میتونم در مراسم امروز یا فردا شرت کنم.چقدر دلم میخواست باشم.این چندمین باره که دانشگاه برای من ایمیل میفرسته و من از بیخیالی کردن خودم از اینکه نمیتونم برمیگردم و همه چیز رو خاموش میکنم که تاریک باشه که هیچی نبینم.نبینم که من دارم این نامه های خوب رو دریافت میکنم اما کسی نیست که حامی این نامه ها باشه واز طرفی کیم زجر آور جایی هستم که این نامه ارزشی برای داشتنش نیست،چه رسد خود آدمی.

این سختی ها گذر میکنه مثل هر سختی دیگه ای اما بهر حال یه روز خوب میاد که میخواد قدم رو برای من راحت تر و به دور از نا خوشی های امروز داشته باشه.

 

روزای سرد...
ما را در سایت روزای سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zariii92 بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 20:26