حقیقت مجاز

همیشه اولین بارها رو با خودم مرور میکنم و به خودم میگم شده خاطره دیگه دنبالش نباش.

اولین باری نوشتن رو تو دفترم شروع کردم فکر نمیکردم به اینجا برسم.

اولین باری که با دنیای مجازی اشنا شدم فکر نمیکردم دنبال دوست بگردم فکر میکردم دوستی که تو دنیای حقیق دارم میتونم تو دنیای مجازیهم داشته باشم،اما نه نبود.دوستهای حقیقی در دنیای حقیقی به عکس عمل کردن و وقتی تو دنیای مجازی همدیگه رو نمیشناختیم وبا هم رودر رو تو یه جای عمومی قرار گذاشتیم بیشتر به حقیقت پیوست.

اولین بارها هر چیزی میتونه باشه.از دنیای مجازی گرفته تا حقیقت در دل یه کسو کمد.

خسته م که بعد از یه روزکار طولانی و مداوم بخوام براش بنویسم و بگم تو اولین بار که تو دنیای مجازی جواب منو دادی اینطور نبودی،حالا چی شده که سکوت کردی و دیگه نمیخوای سر برگردونی؟

آیا واقعا زمان اون رسیده بود که یادم بیاد از چیزی که قبلا رخ داده بود؟نمیدونم جواب سوالاتم رو ازت گرفته بودم یا نه اما تونستم به خودم بفهمونم صدای تو با تموم روزهایی که ازش گذشته چقدر قشنگه.