تمومی

ساخت وبلاگ
همونطور که دوستداشتن یه نفر تو رو وادار به هر سختی هایی که هست میکنه 

این جمله رو نوشتم و بقیش رو نمیدونستم چی بنویسم برا همین سعی کردم دیگه زیاد بهش فکر نکنم.

امروز که متوجه شدم تاریخ تغغیر کرده و خیالم راحت شد که چقدر دیگه زمان دارم بازم این هفت ساعتی رو که میشد بخونی رو کنار گذاشتم و یا ول چرخیدم تو اینستا و یا اینکه سعی کردم تو سایتی که زیاد میرم پی اش مطالبم رو بزارم و یه همفکری  کنم با کسی که فکر میکنم میتونه بهم کمک کنه. یا اینکه بیام اینجا و بتونم چیزایی رو که بهش فکر میکردم رو بنویسم.ویا پادکستی درباره یه کتاب گوش بدم ویا هر چیز دیگه ای که میشد بهتر پیش بره و فعلا نرفته ...نمیدونم چرا زمانی که مال خودم باشه رو بیشتر هدر میدم ونمیتونم خوب ودقیق بهش فکر کنم.

دوستداشتم چیزایی که دقیق میشه توضیح داد رو به کسی که باید توضیح بدم رو بگم ولی نشد و نتونستم و این نشد و نتونستن ربطی به من نداره و چارچوب هایی که منو محاصره خودش کرده بیشتر عذاب دهنده هستش.تعریف دقیق از اینکه من چرا نمیتونم کاری رو که میخوام پیش ببرم ندارم همینقدر میدونم که نتونستم و حالم بد هستش از این موضوع.

دوستداشتم حدقل به تاریخی که داشتم فکر میکردم به امید اتفاق افتادنش  تموم حرفامو بگم و خلاص.

روزای سرد...
ما را در سایت روزای سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zariii92 بازدید : 207 تاريخ : پنجشنبه 19 ارديبهشت 1398 ساعت: 8:57